روایت هایی از افراد الجیبیتیکیو افغانستانی درون ایران؛ از ترس رد مرز و افتادن در دست طالبان تا آزار و اذیت جنسی
روایت های از افراد الجیبیتیکیو افغانستانی درون ایران؛ از ترس رد مرز و افتادن در دست طالبان تا آزار و اذیت جنسی
پس از سقوط نظام جمهوری در افغانستان و تسلط طالبان بر کشور، افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، ترنس و کوییر به اولین هدف های خشونت و آزار سیستماتیک برای افراد طالبان، تبدیل گشتند. کوییرهای افغانستان که در حکومت جمهوری، حمایت قانونی و اجتماعی نداشتند؛ اینک هیچگونه حقی برای زندگی، روابط عاطفی، جنسی و ابراز وجود فردی و اجتماعی ندارند و احکام شلاق، زندان و حتی اعدام، وحشت و هراس را به بخشی از زندگی روزمره آنها تبدیل کرده است. این شرایط سخت و پرخطر، باعث شده است تا بسیاری از افراد الجیبیتیکیوافغانستانی، راه سفر را در پیش بگیرند و به پاکستان، ایران و کشورهای مختلف بروند.
در این مطلب به شرایط افراد الجیبیتیکیو ساکن در ایران میپردازیم و با مشکلات و مسائل گوناگون آنها، آشنا خواهیم شد.
شیما، زن ترنس ۲۵ ساله افغانستانی از روزی میگوید که در تهران در حال قدم زدن بود، زمانی که به ناگاه با پلیس امنیت اخلاقی و گشت ارشاد روبرو می شود و در یک فرار و گریز از میان ماشینها و خیابان شلوغ ولیعصر تهران، مصدوم شده و دست ها و پایش زخمی می شود.
«از روزی که به ایران آمدم یک سال می گذرد. تاریخ ویزا و اقامت قانونی ام در ایران پایان یافته است، می ترسم که ردمرز شوم و به افغانستان، نزد طالبان فرستاده شوم. از تصور اینکه در چنگ طالبان بیفتم، وحشت دارم، این کابوس هر روزه من است. اگر مجبور نبودم به خیابان نمی رفتم اما چاره ای ندارم و برای مصارف زندگی کارگری جنسی می کنم.»
«پلیس ایران همینکه چهره من را دید از عمد به دنبالم افتاد درحالیکه دیگران را فقط تذکر می دادند، چهره من متفاوت و مشخص است که افغانستانی ام. با فریاد و فحاشی به سمتم آمد. از ترس فرار کردم و مامور پلیس با جدیت بیشتری دنبالم افتاد. میخواستم به سمت پارک دانشجو بروم. در شلوغی خیابان ولیعصر به ماشین ها می خوردم. به زمین برخورد کردم اما حواسم را جمع فرار کردم. شنیده بودم که گشت ارشاد، زنان را بابت رعایت نکردن حجاب اجباری دستگیر می کند اما من ترنس بودم و افغانستانی. بدون شک مرا زندانی و بعد رد مرز می کردند. وقتی خانه رسیدم دستهایم افگار و پر زخم بود،. شلوارم پاره شده بود و از جای زخم زانوهایم خون می آمد.»
ایران، کشور امنی برای افراد افراد الجیبیتیکیونیست. نظام جمهوری اسلامی، همجنسگرایی و رابطه جنسی دو همجنس را جرم انگاری کرده است. تنها دو جنسیت زن و مرد را قبول دارد و تنها گرایش جنسی پذیرفته شده، دگرجنسگرایی است و روابط جنسی غیر از ازدواج را ممنوع می داند. در این شرایط وضعیت افراد الجیبیتیکیو مهاجر افغانستانی به شدت بحرانی است. افرادی که ظاهر و بیان جنسی متفاوت با هنجارهای جامعه دارند به شدت در معرض آزار جنسی، قلدری و تجاوز از سوی دیگر گروه های مهاجر ساکن ایران هستند. علاوه بر این ها این احتمال وجود دارد که در محل کار، استراحت ودیگر فضاهای مشترک با نگاه جنسی و پیشداروری های مردسالارانه، هموفوب و کوییرستیزی روبرو شوند، همچون طالبانی دیگر درون ایران.
وضعیت پناهجویان افغانستانی درون ایران نیز به شدت بحرانی است. شبکه های اجتماعی و روزنامه ها به موج افغانستانی هراسی و نژادپرستی دامن می زنند. شرایط جدیدی برای افغانستانی های درون ایران در حال ایجاد است و افغانستانی های بدون مدرک قانونی در صورت مواجه با پلیس، سریعا دستگیر و به افغانستان تحت سلطه طالبان فرستاده می شوند.
بهزاد، ۱۹ ساله و همجنسگرا ، اهل افغانستان و ساکن کرج است. او از ترس تنبیه پدر و برادران خود از خانه فرار کرده و به ایران آمده است.
«بعد آمدن طالبان همه چیز تغییر کرد، هر روز خبر شلاق، زندان و کشته شدن همجنسگراها و ترنس ها را می شنیدم. نمی دانم چرا و چگونه اما یکی از دوستان همجنسگرا، هویتم را به پدر و برادرانم افشا کرد، . نمیدانستم چه بکنم. به سمت ایران آمدم، آن زمان ۱۷ سال داشتم. قاچاقی ایران آمدم و به کرج رفتم.»
او در ادامه می گوید: «هرشب خانه کسی هستم، آواره و بی پناه. کارگری جنسی می کنم و مخارجم در می آید. می ترسم برادران یا اقوامم که ایران هستند به سراغم بیایند و مرا سر به نیست کنند. بارها پیام داده اند که تو مایه ننگ و بی آبرویی خانواده و قوم شده ای،. نمیدانم چه کنم. مشروب، ترامادول و مواد مخدر، درد و غصه روحی و روانم را کم می کند.»
بهزاد همچنین به آزار و اذیت هایی که تجربه کرده است می پردازد: «راه دیگری نداشتم. سر هر کاری رفتم که جوانان و مردان افغانستانی بودند توقع داشتند با آنها رابطه جنسی برقرار کنم. با هر جمعی که هم خانه می شدم به من تجاوز شد. چه می کردم؟! این نگاه مریض و جنسی مردان افغانستانی که تقصیر من نیست. می ترسم ردمرز شوم و خانواده ام مرا از طالبان تحویل بگیرند، در ۱۹ سالگی آرزوی پایان زندگی را دارم. آینده ای در ایران ندارم.»
امیر محمد ۲۹ ساله و از غزنی افغانستان است. در تهران ساکن است و بعد از رد مرز دوباره به ایران برگشته است. امیرمحمد قانونی و با ویزای مسافرتی به ایران آمده بود اما پس از اتمام ویزا در بازگشت از محل کار دستگیر و رد مرز می شود.
«یک شب حدود ساعت ۷ یا ۸ از محل کار به خانه می رفتم. خانه در جنوب تهران بود، همین که از مترو بیرون آمدم در خیابان پلیس جلویم را گرفت و مدارکم را چک کرد، ویزایم تمام شده بود. بازداشت شدم و بعد رفتن به کمپ اخراج، به افغانستان رد مرز شدم.»
امیر محمد در ادامه می گوید: «سال پیش، سال ۱۴۰۲_۲۰۲۳، با ویزای سه ماهه سیاحتی به ایران آمدم، ویزایم سه بار تمدید شد اما بار چهارم گفتند که دیگر امکان تمدید نیست و باید به افغانستان بروی. طبق قانون ایران با ویزای سیاحتی، کار کردن غیرقانونی است اما من در یک کارگاه خیاطی در تهران، کار پیدا کردم و مشکلی پیش نیامد. چون قانونی آمده بودم هروقت پلیس جلویم را می گرفت، ویزایم را نشان می دادم و به راحتی می گذشتم. اما همینکه ویزایم پایان یافت آرامش نسبی از بین رفت؛. نمی خواستم به افغانستان برگردم. بعد دستگیری توسط پلیس و رد مرز، اجبارا به افغانستان منتقل شدم.»
امیر محمد در توضیح وضعیت خود در افغانستان می گوید:
«دو ماه در افغانستان ماندم اما دیدم آنجا دیگر جای زندگی نیست. افغانستان دیگر مانند سابق نیست؛ تا زمانیکه طالبان در افغانستان حکومت کند دیگر نمی خواهم افغانستان را ببینم. نه کاری بود نه شوق زندگی،. همه چیز سیاه و تلخ بود. افغانستان به زندانی مانند شده که هر شب مانند هیولایی کوییرها را می کشد و زنان را تنبیه می کند. تحمل آن فضا و دیدن ماموران طالبان با آن چهره های عجیب و عقب مانده را نداشتم. از همین رو ویزا گرفتم و قانونی به ایران آمدم. این بار تا چهار بار امکان تمدید ویزا وجود دارد. اینجا حداقل کار می کنم و احساس زنده بودن دارم. به خانواده هم پول میفرستم. من دانشگاه رفتم و تحصیلکرده هستم. زبان انگلیسی بلدم و خود را بخشی از آینده افغانستان مدرن و پیشرفت آن می دانستم. اما اکنون فقط در فکر سیر کردن شکم خود و کمک به خانواده هستم.»
امیر در توضیح وضعیت خود در ایران می گوید: «شرایط زندگی در ایران سخت شده است. اقتصاد خراب است و سختگیری به مهاجرین افغانستانی هرروز بیشتر می شود. آرزو دارم به یک کشور آزاد و امن مانند آلمان یا کانادا بروم. زندگی ما در حال تباه شدن است. افغانستان تحت سلطه طالبان را دوست ندارم. آرزویم نابودی طالبان و آزادی زنان و کوییرهای افغانستان و مردمم هست. حس می کنم شکست خوردگان تاریخ ما افغانستانی ها هستیم. نمی دانم آینده چه می شود؟! امید و شوق به زندگی تنها چیزی است که برایم مانده است.»
وضعیت افراد الجیبیتیکیو افغانستانی ساکن ایران از هر فرد به فرد دیگر متفاوت و خاص است اما شرایط کلی زندگی، مشکلات و تبعیض هایی که با آن گریبانگیر هستند را سعی کردیم در این متن مورد بررسی و اشاره قرار دهیم تا بتوان تصویری دقیق تر از مسائل و مشکلات آنها داشته باشیم. داشتن یک زندگی امن و انسانی، تسریع روند تخلیه افراد الجیبیتیکیو از افغانستان و انتقال به کشوری امن و آزاد، دریافت خدمات مشاوره روانی ونیزتخصیص یک خط مشاوره برای صحبت درمورد مشکلات روانی ودر انتها کمک مالی در مواقع ضروری از جمله نیازهای اصلی افراد الجیبیتیکیو افغانستانی ساکن ایران است. تغییر و بهبود اساسی شرایط افراد الجیبیتیکیوافغانستانی، بدون تغییرات اساسی سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و_مذهبی در افغانستان، امکانپذیر نیست و تا زمانی که این تغییرات رخ ندهد، مشکلات و مسائل ناگوار و تلخ افراد الجیبیتیکیو افغانستانی همچنان پابرجا خواهد ماند.
Photo: © 2022 Hala Hassan, OutRight Action International