گفتوگو با فرهنگ، مرد همجنسگرا از جامعه افراد دارای معلولیت
این روزها شاید دیگر کمتر کسی باشد که از مشکلات افراد دارای معلولیت بی اطلاع باشد. مشکلاتی که تمامی جنبه های زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می هد و مستقیم یا غیر مستقیم امکان ظهور و بروز را از آنها می گیرد. اگرچه با گسترش اینترنت و دسترسی راحت تر افراد به شبکه های اجتماعی کار آگاهی رسانی درباره خواسته ها و نیازهای افراد متعلق به این جامعه، از قبل آسان تر شده و عموم مردم بیشتر از قبل از دغدغه های افراد دارای معلولیت آگاهی دارند اما به نظر نمی رسد که شرایط آنها به شکل ایده آل خودش حتی نزدیک هم شده باشد.
اما مشکلات یکی و دوتا نیست، مربوط به امروز و دیروز هم نیست؛ برای نمونه سالهاست شاهد کمبود زیر ساخت های لازم برای عبور و مرور آسان و بی دغدغه افراد دارای معلولیت در اجتماع و مکان های عمومی هستیم، قصور و کوتاهی شهرداری ها در مناسب سازی معابر و وسایل حمل و نقل عمومی به سطح شیب دار یا بالابر، باعث شده که امکان رفت و آمد آنها محدود یا حتی غیر ممکن شود که همین، موجب شده که بسیاری از آنها خانه نشین شوند و برای رفع و رجوع نیازهای اولیه خودشان وابسته به کمک اطرافیان باشند، که این به این معناست که استقلال فردی آنها، سلب می شود. اما تضییع حقوق افراد دارای معلولیت تنها به این مورد محدود نمی شود، در هفته های قبل اعلام شد که دولت ایران قصد دارد تا ردیف بودجه حمایت از حقوق معلولان را، از بودجه کل سال آینده حذف کند، موردی که فقط محدود به دولت نمانده و شهرداری تهران هم دست به اقدام مشابهی زده است. آنها با حذف تبصره 29 در لایحه بودجه سال 1402، ردیف بودجه مناسب سازی را حذف کرده تا بیش از پیش در جهت تضییع حقوق این قشر تحت ستم در ایران قدم بردارند. امری که اعتراض شدید افراد دارای معلولیت و کنشگران حقوق آنها را به دنبال داشت اما صدای آنها به جایی نرسید، همانطور که اعتراض آنها در اجرای تبعیض آمیز قوانین استخدامی کشور نتیجه ای برای آنها به دنبال نداشت. کنشگران حقوق افراد دارای معلولیت می گویند که مطابق ماده پانزده قانون جامع حمایت از حقوق معلولان، مصوب سال 1396، دولت می بایست تا حداقل سه درصد از مجوزهای استخدامی دستگاه های دولتی و عمومی را به آنها اختصاص دهد، اما متاسفانه این ماده قانونی هم، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی به طور کامل اجرا نمی شود.
وقتی به تجربه زیسته افراد دارای معلولیت گوش می کنیم، می بینیم که بسیاری از آنها از نبود دانش لازم در بین افراد جامعه، وقتی که با آنها روبرو می شوند گله دارند. به نگاه ترحم آمیز و محبت های اغراق شده اشاره می کنند، از نگرش های منفی رایج گله دارند وقتی که آنها را، فاقد توانمندی یا ناکارآمد می دانند و با آنها همچون جامعه افراد غیر معلول برخورد نمی کنند، و در آخر این ها را جزو عواملی می دانند که در به حاشیه رانده شدن و انزوای هرچه بیشتر افراد دارای معلولیت نقش دارد.
اما اگر در بین جامعه افراد دارای معلولیت کسانی باشند، متعلق به خانواده +LGBTQ، در این صورت، وضعیت آنها، در کشوری که حقوق افراد دارای معلولیت به درستی رعایت نمی شود و کوچکترین ارزشی برای افراد LGBTQ قائل نیست چه می شود؟ آیا آنها به خاطر هویت متقاطع متحمل تبعیض های مضاعفی می شوند؟ اگر خانواده و اطرافیان فرد دارای معلولیت از گرایش جنسی و هویت جنسیتی او آگاه شوند، حمایت خودشان را از او قطع می کنند؟ فرهنگ، مرد همجنسگرای دارای معلولیت مهمان برنامه است تا به این سوال ها پاسخ دهد و از تجربه زیسته خود به ما بگوید.
فرهنگ: «من فرهنگ هستم، سی و چهار سال دارم، با معلولیت جسمی حرکتی شدید و از جامعه LGBT. اگر بخواهم به صورت واضح بگویم، از همان اول احساس می کردم که حس من به همجنس خودم نزدیک تر است، از اول که می گویم منظورم دوران کودکی است، به طور کل با پسرها بیشتر احساس نزدیکی داشتم، با آنها بیشتر احساس آرامش می کردم. تا اینکه وارد مقطع راهنمایی شدم، دورانی که مصادف با سن بلوغ است و وقتی که با همکلاسی ها صحبت می شد- این را هم باید خاطر نشان کنم که من از اول با بچه هایی که دارای معلولیت نیستند، بزرگ شدم- بعد زمان که بین بچه ها صحبت می شد، می دیدم که من هیچ حسی نسبت به جنس مخالفم ندارم، هیچ حسی که در دوران بلوغ اطرافیان تجربه می کنند من ندارم و برعکس بقیه اطرافیانم هستم. و فکر می کردم فقط من اینطور هستم و این مشکل من هست.
نمی دانم شما به خاطر دارید یا نه، در برنامه «یاهو مسنجر»، چت روم های مختلفی بود که بخش بخش می شدند و اسامی متفاوتی داشت و نوشته شده بود گی، لزبین و با این واژگان تفکیک شده بود، سن من هم سن کنجکاوی بود و من معنی این کلمات را حقیقتا نمی دانستم. تا اینکه یک روز، در این برنامه شروع به جست و جو در این زمینه کردم که معنی واژه گی چه می تواند باشد، زمانی که معنی آن را یافتم کم کم فهمیدم که این یک حس خدادادی است و آدم های دیگر هم می توانند داشته باشند. غیر از من هم افرادی با این حس هستند و آنجا بود که من به طور مداوم اطلاعاتم را درباره این موضوع زیاد کردم و توانستم این حس را بشناسم.»
علی: «موضوعی که الان میخواهم به آن بپردازم شاید تجربه سایر افراد رنگین کمانی دارای معلولیت یا حتی کسانی که رنگین کمانی نیستند اما هویت های دیگری دارند هم باشد. کسانی که به دلیل پیروی از آیین و مذهب دیگری جز آنچه که حکومت در ایران به رسمیت می شناسد یا تعلق به یک اتنیک یا به خاطر جنسیتشان تبعیض های بسیار بیشتری را تجربه می کنند. اما سوال این است که آیا تا به حال پیش آمده که از طرف افراد کوییر مثلا به خاطر داشتن معلولیت یا از طرف جامعه افراد دارای معلولیت به خاطر گرایش جنسی ات مورد تبعیض قرار بگیری و یا حتی طرد شوی؟»
فرهنگ: « بله علی جان و بسیار سخت است، و من هم جامعه را مقصر میدانم، جامعه منظورم جامعه LGBT نیست، جامعه ای که در آن بزرگ شدیم چون فرهنگ سازی نکرده اند، چون آگاه سازی نشده. حقیقتا من برای مردم عادی کاملا تعریف نشده ام و شما فکر کن در بین همحس های خودمان خیلی بیشتر است، چطور بگویم، نمی توانند باور کنند که کسی می تواند در این شرایط باشد و از همحس های خودشان هم به حساب بیاید؛ خیلی سخت است که درک نمی کنند، و در این قضیه جایی که باید پشت هم را داشته باشیم، نداریم. و متاسفانه چیزهایی اینجا ملاک است که من آنها را ندارم، در یک کلمه می توانم بگویم، ظاهر، اندام و تماما روی این محورها می چرخد. از طرف دیگر، ترسی که دارم، ترس از دست دادن است. این ترس را من دارم، تجربه هم کرده ام چون به جهت کنجکاوی جلو می آیند.
وقتی با کسی دوست می شوم، احساس آرامش می کنم چون به ندرت پیش می آید و من سخت جلو می روم، و در ارتباط گرفتن، سعی می کنم ریزبین باشم تا وقتی جلو می روم، صدمه ای نخورم یا صدمه ای نزنم. ولی متاسفانه این را تجربه کرده ام که جهت کنجکاوی جلو می آیند و بعد می روند. این تنها شدن مرا خیلی بیشتر اذیت کرده است تا آن آشنایی ها. با توجه به شرایط من، موقعیت زیادی پیش نمی آید که بتوانم ارتباط بگیرم. چه از طرف شخص مقابل، چه از طرف من، خیلی کم پیش می آید و با توجه به شرایطم مجبور هستم که آن شخص را با خانواده آشنا کنم و این آشنا کردن با خانواده، پروسه خیلی سختی را برای من به وجود می آورد. حالا شما حساب کنید من با شخصی که می گوید شرایط مرا پذیراست، حالا از روی کنجکاوی یا ترحم و دلسوزی، آشنا می شوم، بعد زمان می گذرد، می خواهیم دوستی ادامه دار باشد، جلو برویم و من مجبور هستم تا این شخص را با خانواده رو به رو کنم، چون خانواده با توجه به شرایط من نگران هستند، من می خواهم بیرون بروم و بیایم و آنها نگران هستند، می آیم و آن شخص را با خانواده آشنا می کنم ولی متاسفانه بعد از یک مدت می روند. و من می مانم این رفتن ها و جوابگو بودن به خانواده که چه شد، کجاست؛ آنها نمی دانند که قضیه چه بوده است.
می دانید، پایبند نیستند، در صورتی که من همان اول، چه در اپلیکیشن هایی که مخصوص ماست و چه در دیدار های خود می گویم که این شرایط من است، اگر مایل به ادامه دادن هستید، اینگونه می توانیم جلو برویم، اما متاسفانه قبول می کنند و جا می زنند.
همیشه برای من چراهای زیادی پیش آمده، اما به تنها نتیجه ای که رسیده ام، فقط و فقط جهت کنجکاوی، ترحم و اوقات فراغت بوده است؛ آن لحظه ای که با من قرار گذاشته یا تصمیم گرفته تا وارد رابطه شود، با فرد دیگری نبوده است. من یک اوقات فراغت ، یک ترحم یا یک حس کنجکاوی بوده ام. آن شخص در کنار من، آدم های دیگری را تجربه می کند، اما نمی داند که برای من، با توجه به این رفتار و این برخوردی که نشان داده، چه عواقبی می تواند گذاشته باشد.
برای همین هم، خیلی صدمه می خورم؛ دائم می گویند باید ارتباطت را بیشتر کنی، می آیم ارتباط بگیرم، صدمه می خورم، خیلی شرایط سخت است علی جان، خیلی سخت. همه این ها بر می گردد به درک نشدن، به اینکه متاسفانه در کشور ما، همه چیز به دیدشان وابسته شده است و نگاه کردن، جای فکر کردن را گرفته است. وقتی نمی توانند فکر کنند که کسی که روی ویلچر است و معلولیت دارد، می تواند درس خوانده باشد، می تواند یک انسان با تمام عواطف باشد، و اصلا نمی دانند با او چگونه باید برخورد کنند، انتظاری از جامعه ال جی بی تی هم نمی توان داشت. حالا شما سالم بوده اید و ممکن است این تجربه ها را داشته باشید، برای من هزار برابر سخت ترش کنید، هزار برابر سخت تر. هر چی که فکر می کنم ذره ای از آن در وصف نمی گنجد ، که بتوانم قادر به توصیف آن باشم.
می دانی علی جان، شاید حرف من تکراری باشد ولی خیلی این قضیه درک کردن مهم است چون وقتی نیست صدمه هایی را برای ما به وجود می آورد؛ روزهایی بدی را داریم سپری می کنیم اما باید بتوانیم طرف مقابلمان را درک کنیم، که من همیشه سعی می کنم خودم را بگذارم به جای طرف مقابلم. اگر می گفتم که خیلی چیزها را به شخص مقابل نگفته ام کمتر اذیت می شدم اما وقتی که می بینم جایی برای ابهام در طرف مقابلم نگذاشته ام، و این برخورد و درک از جانب او تا این حد بوده، آن مرا اذیت می کند. چون وقتی وارد رابطه می شوم، خیلی می خواهم همه چیز از سمت من برای طرف مقابلم روشن شده جلو برود.
این حس تنهایی مرا خیلی اذیت می کند، تنها بودن در کشوری که درک نمی شوی و باز، حتی همحس هایت نمی توانند تو را درک کنند. که توهم یک انسانی، که توهم نیازهایی داری، که این ها دست خودت نبوده است. خیلی وقت ها در اپلیکیشن ها از من می پرسند تو چرا اینجا هستی یا می پرسند، «تو اینجا چه کار می کنی؟ جای تو اینجا نیست» و یا اینکه قرار می گذاریم تا همدیگر را ببینیم اما سر قرار نمی آید، بعد می گویند که من از دور آمدم، ولی فکر نمی کردم [معلولیت تو] واقعی باشد. من می گذارم به حساب درک و شعور خود طرف. باز هم می گویم آن کسی که از همان ابتدا راستش را می گوید، خیلی بهتر از کسی است که به بازی می گیرد، من اینگونه اسمش را می گذارم. به بازی می گیرد و می رود. در ارتباطات خودشان اینگونه جا افتاده است ولی برای من خیلی سخت است چون شرایطم متفاوت است.»
علی: « فرهنگ جان سوالی که الان ذهن مرا به خود مشغول کرده، این است که آیا خانواده از گرایش جنسی تو اطلاع دارند یا خیر؟»
فرهنگ: « نه اطلاعی ندارند و من هم دوست ندارم که اطلاعی داشته باشند چون در حال حاضر نمی توانند این قضیه را هضم کنند. و در کل برای من هم، اینکه آنها از این قضیه اطلاع داشته باشند خیلی سخت است، برای همین تا همین الان خبر ندارند. چون آدم در زندگی از پشت بند خیلی چیزها خبر دارد و تا حدودی می داند که چه پیش خواهد آمد. خیلی از دوستان می گویند که بهتر است بدانند، راحت تری، ولی در شرایط من، خانواده حتی نیازهای جنسی را هم درک نمی کنند، چه برسد به اینکه بخواهند به این قضیه پی ببرند. هضم این قضیه خیلی برای آنها سنگین است، و این اذیت شدن آنها، باعث اذیت شدن بسیار بیشتر من هم می شود.»
علی: « ما الان می بینیم که در رسانه ها، در شبکه های تلویزیونی، در شبکه های اجتماعی، افراد مشهور و اینفلوئنسرها، بیشتر از قبل، هم به جامعه رنگین کمانی و هم به جامعه افراد دارای معلولیت می پردازند و آگاه سازی می کنند. و تلاش بیشتری صورت می گیرد تا این افراد، فضای از دست رفته خودشان را در جامعه بازیابی کنند. میخواستم بدانم که به نظر تو، درباره چه چیزهای دیگری باید صحبت شود و چه موضوعاتی هنوز مغفول مانده، و تا به حال اصلا به آن پرداخته نشده است؟»
فرهنگ: « من با توجه به تجربیاتی که خودم دارم می گویم، خیلی باید بیشتر روی گزینه معلولیت آگاه سازی کنند، و روی گزینه جامعه ال جی بی تی، آن هم خیلی بیشتر و از همه اینها مهم تر این که این دو می تواند با هم ادغام باشد، این دو را باهم ادغام کردن، خیلی مهم است. انسان می تواند در هر شرایط هر حسی را داشته باشد پس باید بتوانیم مواجه شدن با این افراد را قبول کنیم، نه اینکه جهت کنجکاوی قدم جلو بگذاریم و از سر ترحم و دلسوزی بپذیریم. این ها همه، در درجه اول، انسان هستند و بعد، در بُعد جسم و فیزیک قرار گرفتند، و اینکه این شرایطی که داریم خواسته خودمان نبوده است. خیلی پیش می آید که همحس های خودمان به من می گویند «برو توبه کن، برو در این شرایطی که داری ارتباطت را با خدا نزدیک کن.» نمی دانم، فقط در یک کلام می خواهم بگویم تو مگر خودت را پیدا کرده ای که الان به من چنین حرفی می زنی، اما سکوت می کنم. ولی خیلی از حرف ها گفتنش راحت است، می گویند و رد می شوند و من در جواب سکوت می کنم، اما نمی دانند که در ذهن و قلب طرف چه غوغایی به پا می شود.»
علی: « فرهنگ جان به مواردی اشاره کردی که شنیدنش برای هر فردی تلخ و دردناک است و من، برای این تجربه هایی که پشت سر گذاشته ای بسیار متاسفم. به نظر تو این عدم درکی که در بعضی افراد وجود دارد، مشخصا منظورم آنهایی است که تو با آنها مواجه شدی، این درک نشدن مسئولیتش با دولت است که نتوانسته این افراد را آگاه بار بیاورد یا اینکه نه، بخشی از آن اصلا بستگی به شعور و درک ما از شرایط دیگری دارد و مسئولیت همه چیز رو نباید به گردن دولت انداخت؟»
فرهنگ: « نظر من است که دولت می تواند بسیار تاثیر گذار باشد، در درجه اول. چون همه ما که با سواد به دنیا نیامده ایم، جلو رفته ایم و سواد و علم ما بیشتر شده است. اما می بینیم که شخص یک جایی دست کشیده است، آنجا مقصر خود شخص است. اما شما ببینید که هیچ آگاه سازی وجود ندارد، آگاه سازی بر می گردد به چه، به این که امکانات باشد. اما وقتی برای افرادی مثل من امکانات نباشد که بتوانند در جامعه ظاهر شوند، خب این باعث می شود که وقتی افراد با ما رو به رو می شوند، ندانند که چگونه برخورد کنند، ندانند که چگونه نگاه کنند. این دیدگاه من است که اول دولت باید آگاه سازی کند، امکانات را مهیا کند، کسانی که معلولیت دارند بتوانند در سطح کشور در رفت و آمد باشند، بعد قسمتی که بر می گردد به خودمان، قسمت دوم ماجرا می شود، زمانی که شما پذیرفتی و قبول می کنی برای ادامه دادن، آن می شود قسمت دوم ماجرا، آن دیگر واقعا سطح درک و شعور شخصی خود طرف است، به زور که نیامده ایم آن شخص را نگه داریم. تو که قبول می کنی، مسئولی در برابر این ارتباط گرفتن؛ پس بر می گردد به سطح درک و شعور خودت، آگاه شدی قبول کردی و حالا برای ادامه دادن آن سطح شعور و درک خودت مهم است.»
علی: «با توجه به صحبت هایی که بین ما رد و بدل شد و توضیحی که در رابطه با خودت و سایر افراد جامعه رنگین کمانی دادی، حالا چه توقعی از آنها داری، آیا حرف و یا توصیه ای داری که فکر کنی گفتن آن الان ضروری است؟»
فرهنگ: «علی جان توقع خاصی ندارم، ولی می گویم که رفیق نیمه راه نباشند، من نیاز به درک شدن دارم. این را من مشکل خودم می دانم نه مشکل طرف مقابلم. ولی من می گویم که زمانی که حرف ها زده می شود، صحبت ها زده می شود، همیشه می گویم که جنگ اول بهتر از صلح آخر است. چه در برنامه بوده یا چه در دیدار هایم، می گویم که اگر چیزی لازم است که بدانی همین اول بگو، چون شرایط من شرایطی نیست که بخواهم پنهان کنم، نگویم و با خودم فکر کنم که در آینده بالاخره می فهمد. می دانم که این حق طرف مقابلم است که با دید باز جلو بیاید. ببینید شرایط من به گونه ای نیست که مثل آنچه در حال حاضر در ایران رواج پیدا کرده، بیرون بروم، [خانواده] ندانند من با چه کسی هستم، و فردی وارد زندگی من بشود که امروز هست ولی فردا نیست، سال دیگر نیست.
خیلی مرا می گذارند با چراها که کجاست؟ چه شد؟ خیلی برای کسی که می گذارد و می رود راحت است، چون اینگونه ادامه داده، اما آن لحظه ای که تصمیم گرفته تا با من ادامه دهد به این فکر نکرده چون من برای او تعریف نشده بودم.»
گزارش از علی عارفی