در جست و جوی آزادی: بیم و امید پناهجویان کوییر افغان
سقوط افغانستان در آگست ۲۰۲۱ زندگی میلیونها نفر را یک شبه دگرگون کرد، جامعهای خسته از جنگ وکشتار و آوارگی که سالها در تلاش برای فراموشی خاطرات حضور پنج ساله طالبان و جنگ های داخلی و خارجی بود و می کوشید مرحمی برای زخم های خود پیدا کند، اینک به شکلی غافلگیر کننده خود را وسط معرکهای تازه می دید که اصلا انتظار آن را نداشت. نسل جدید جامعه افغانستان که با اندیشههای نو و مدرن خود سعی در بهبود جامعه داشتند حالا می بایست با شرایطی رو به شوند که والدین آنها سالها قبل در دوره اول حضور طالبان تجربه کرده بودند. اما اینبار، تفاوتی اساسی، متمایز کننده آنها از والدینشان و به طور کل نسلهای پیشین است؛ نسل جدید افغانستان دیگر نمی خواهد قربانی باشد، او خواهان فرصتی برای زندگی است و نمی خواهد شاهد و ناظر بر قتل و غارت و خشونتی باشد که نسلهای پیش از او تجربه کردند و فرصت یک زندگی سبکبالانه را از دست دادند.
در میان این نسل تازه اما، هستند کسانیکه بیش از دیگران در خطرند، کسانیکه وجودشان از اساس نادیده گرفته شده و حیات و هویتشان با ایدئولوژی مروجان اسلام افراطی در تضاد است. جامعه +LGBTQ افغانستان که در دوره اول طالبان شاهد و ناظر بر مرگ اعضای خویش از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بود، بعد از سقوط طالبها و حضور نیروهای خارجی کوشید تا عرصه را برای حضور همه جانبه خود باز کند و فرهنگ پذیرش تفاوتها و تنوع جنسی و جنسیتی را در جامعه مذهبی و سنتی افغانستان بالا ببرد. همین شد که در طول بیست سال مجازات مرگ برای رابطه دو همجنس برچیده شد، حضورشان در شهرها خصوصا شهرهای بزرگی همچون کابل علنیتر شد، کافههایی رو از آن خود کردند و فضایی را که به ناحق از آنها گرفته شده بود باز پسستاندند.
اما حضور دوباره طالبان، جدا از ایجاد فضای رعب و وحشت، جامعه کوییر افغان را با سوالی اساسی نیز مواجه کرده است، آیا می بایست تا هویت خود را انکار کرده و همرنگ جماعت شود تا از گزند طالبها در امان بماند یا اینکه فرار را بر قرار ترجیح داده و در جستجوی یک زندگی بهتر قدم در راهی تاریک و دشوار بگذارد که انتهای آن دیده نمی شود.
نعیم، زن ترنس افغان که بعد از سقوط طالبان از طریق مرز ایران به ترکیه گریخته است، می گوید: «تا لحظه آخر، حضور دوباره طالبها را باور نکردم، فکر می کردم نیروهای دولتی بالاخره بر آنها چیره می شوند و اوضاع آرام می شود، اما نشد، زمانی واقعا به خودم آمدم که دیدمنیروهای طالب یکی از دوستان نزدیکم را با خود بردند و آن لحظه بود که از خودم پرسید آیا اینجا قرار است قتلگاه من شود، نمیخواستم زندگیام اینگونه به پایان برسد، این شد که بین مردن در افغانستان و مرگ در راه رسیدن به سرزمینی بهتر و امنتر، دومی را انتخاب کردم»
اما آرزوی رسیدن به سرزمینی بهتر، این روزها بیش از هر زمان دیگر، پر چالش و خطرناک است. چه در پاکستان و ایران و ترکیه و چه در کشورهای اروپایی، همگی یکصدا بر طبل مهاجر ستیزی می کوبند و چاره حل تمام مشکلات را در بازداشت و اخراج مهاجرانی می یابند که از سر ناچاری و برای حفظ جان، قدم در این راه گذاشتهاند. برای بسیاری از کشورها، از جمله کشورهای همسایه افغانستان، نه تنها حفاظت از جان مهاجرین افغان گریخته از جنگ و ناآرامی به عنوان یک وظیفه بشر دوستانه در دستور کار نیست، بلکه حتی در صورت آشکار شدن گرایش جنسی و هویت جنسیتی این مهاجرین، حکومت و ساکنان این کشورها، خود می توانند به دشمن شماره یک جامعه کوییر بدل شوند، نظیر آنچه که در ایران و پاکستان شاهد هستیم.
نعیم که ساکن شهری کوچک و مذهبی در ترکیه است در ادامه صحبت های خود می گوید:«در ابتدا که به ترکیه امدم فکر می کردم که بالاخره رهایی یافتهام، فکر می کردم ترکیه جایی است که می توانم کار کنم، زندگی کنم، آنگونه که می خواهم لباس بپوشم و رفتار کنم، و از همه مهمتر خود واقعی ام باشم. اما خیلی زود رفتار تند و خشن ساکنین شهر با مهاجرین، خصوصا مهاجرین سوری و افغان ثابت کرد که اینجا هم برای نعیم افغان، برای نعیمی که دوست دارد میکآپ و پوشش دلخواهش را داشته باشد جای اشتباهی است» نعیم در ادامه می گوید: «حالا تصمیم دارم که جلو بروم اما هزینه بسیار زیادی می طلبد که در توان من نیست، پول می خواهد که من ندارم، باید مدتی کار کنم تا هم بتوانم خرج سفر را جور کنم، هم خانواده ام را در افغانستان تامین کنم. دوستانم که به اروپا رسیدهاند از شرایط راضی اند، من هم می خواهم به آلمان بروم، آنجا مراقب من هستند، مثل اینجا به چشم یک انسان ناپاک به من نگاه نمی شود»
نعیم و امثال نعیم، راه پر چالشی در پیش دارند که خطرات فراوان دارد. از برخورد خشن قاچاقبران انسان، برای مثال، گروگانگیری مهاجرین برای اخذ پول از خانواده آنها، تا بازداشت و ضرب شتم به وسیله پلیس مرزی کشورها یا ساکنان محلی در شهر های بین راه و از همه مهمتر خطر مرگ بر اثر ناملایمات جوی نظیر سرما، سختی راه و یا غرق شدن در آب.
موسی، مرد همجنسگرای افغان که بیش از یکسال است در آلمان درخواست پناهندگی داده می گوید:«با یکی از دوستانم که اوهم مثل من گی است تصمیم گرفتیم که از ایران به آلمان بیاییم، تمام کارهای خود را انجام دادیم و آمادهرفتن بودیم که به یکباره و در روز های آخر به دلیل اوضاع بد جسمی مادرش از آمدن منصرف شد، در نتیجه من به ناچار و با گروهی دیگر به سفر ادامه دادم، اما وقتی خودم را به آلمان رساندم و به او از شرایط مناسب اینجا گفتم ، تصمیم گرفت که او هم خود را به اینجا برساند، اما من نمی دانستمکه این مکالمات من و او قرار است به زودی به انتها برسد، یادم است آخرین مکالمه ما به زمانی بر می گردد که او تلاش می کرد از مرز آبی ترکیه به یونان برود و خودش را به جزیره برساند، آن زمان، قرار شد وقتی به جزیره رسید دوباره به من پیغام دهد تا او را به کسانی دیگر معرفی کنم تا در مسیر تنها نباشد، اما دیگر نه پیامی از او به من رسید، نه دیگر پدر و مادر پیرش می دانند کجاست. ماههاست که هیچ کس از او خبری ندارد، خیلی نگرانم که نکند او هم یکی از قربانیان قایقهای غرق شده باشد.»
اگرچه، بعد از سقوط افغانستان به دست نیروهای طالب، دولتهای غربی سعی بر تخلیه اقشار آسیب پذیر و تحت خطر داشتهاند، برای مثال آلمان، کانادا و سوئد پروژه های متنوعی برای اسکان مجدد جامعه +LGBTQ ترتیب دادند، اما ناگفته پیداست که تمامی این پروژه ها راه حل های کوتاه مدت بوده و در دراز مدت نمی توانند پاسخگوی نیاز جامعه کوییر افغان و خطراتی باشند که از سمت حکومت خودخوانده طالبان آنها را تهدید میکند. سوال اساسی اینجاست که جوامع غربی در برخورد با مهاجرین آسیب پذیر چه برنامهای دارند، بسیاری از این کشور ها ادعا دارند که همیشه آماده پذیرش افراد آسیب پذیر هستند و حفاظت از جان افراد برای آنها یک اولویت است، اما نگاهی صرفا گذرا به عملکرد آنها در دو سال اخیر نشان می دهد که بین حرف و عمل آنها زمین تا آسمان فاصله است. برای نمونه، معاهده جدید اتحادیه اروپا برای پناهجویان و پناهندگان که چندی پیش توسط پارلمان اروپا به تصویب رسید، خبر از تنگ تر کردن عرصه بر پناهجویان و محدود کردن امکان جابه جایی برای آنها در خاک اروپا برای رسیدن به نقطهای امن را می دهد. به علاوه، توافقنامههای مهاجرتی کشورهای اروپایی با ترکیه، تونس و اخیرا مصر و اطلاق واژه «امن» به این کشورها، نشان از این دارد که اروپا علیرغم ادعای سیاست های درهای باز، بیش از هر زمان به فکر بستن مرزها و جلوگیری از ورود مهاجرین، به هر قیمت ممکن است. حال باید دید کشورهای غربی که خود سالها نقشی کلیدی در افغانستان ایفا کرده و سهمی در وضعیت بغرنج حال حاضر افغانستان دارند، در دراز مدت، و در مواجه با نقض حقوق بشر افراد کوییر افغان در داخل و خارج از مرزهای این کشور، چه واکنشی از خود نشان می دهند.
گزارش از: علی عارفی